×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

نگاه دور

× گرچه دنیا ندارد اعتبار می نویسم تا بماند یادگار
×

آدرس وبلاگ من

zirsazi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/yekivalitanha

ای کاش

 

کسی که سحرگاهان گلهای باغچه با نوازش او باز می شد،

 

کسی که شامگاهان با طنین خنده هایش ستاره ها چشمک می زدند ،

 

مهتاب تازه می شد و خورشید بهانه ای برای طلوع دوباره پیدا می کرد ،

 

چیزی از من نماند و تمام لبخندهایم با آخرین باد حزن انگیزی که در میان

 

خاطره هایمان وزید کوچ کردند،

 

کاش می دانستی ...

 

تو دلیل بودنم بودی ،

 

بهانه ی زیستنم ...

 

و بعد از کوچ دستانت چه می خواستی از من بماند ؟

 

از کسی که تمام زندگی اش شده خاطرات ...

 

روزش یاد تو و شبش غصه ی نبودنت ...

 

می دانی ...

 

تازگی نوروزم تو بودی ...

 

و زیبائی بهارم تو ...

 

با تو بود که باران در روز نخستین بهار تازه ام کرد ،

 

جوانه زدم و از تو شکفتم .

 

کاش از دستم بر می آمد که شتابان به سوی تو آیم و همه چیز را برایت

بگویم ...

 

کاش دیوار فاصله ای که میانمان کشیده شده فرو میریخت ...

 

و تو برایم می گفتی تمام ناگفته ها را ...

 

گفته هائی که احساس می کنم هرگز نخواهم شنید

شنبه 27 آذر 1389 - 1:48:01 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم